آخرش درد دلم کور و کَرَم خواهد کرد
اشک آغشته به خون،خون جگرم خواهد کرد
چشم در چشم، صدایت، نفست، آغوشت
فکر این حادثه ها، در به دَرَم خواهد کرد
یاد تو در دل من مثل همان خمره ی می
هرچه می کهنه شود،مست ترم خواهد کرد
اگر این فاصله ها کم نشود می دانم
تبِ گیرایِ غمت، جان به سرم خواهد کرد
آنقَدَر مست توام بی خبر از دنیایم
آخرش مرگ فقط با خبرم خواهد کرد
جلال_جاوند
دیگر اشعار :
نویسنده : علیرضا بابایی